"تقوا" از ماده "وقی" به معنی خودنگهداری است، این که انسان در یک حالی باشد که بتواند خود را نگهداری کند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد است، برای خدا.
قرآن کریم میگوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد : یکی اینکه گشایش در کار به وجود میآید در اثر تاثیر معنوی آن. خاصیت دوم تقوا این است که بر روشن بینی میافزاید. اگر انسان متقی باشد، روشن بینتر است زیرا تقوا صفای روح میآورد، تقوا آن تیرگی هایی را که باعث میشود انسان از روشنبینیهایی که مخصوص خود اوست استفاده نکند از بین میبرد. شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزید نمیتوانید آن را آن طوری که هست بگیرید. تقوا گرد و غبار تعصب را پاک میکند، کینه توزی را فرو مینشاند، در نتیجه عقل، آزاد فکر میکند.
در آیات قرآن کریم 243 واژه تقوا به صورت اسمی و فعلی و به عنوان صفت به کار رفته، و بیشتر به صورت «اتقوااللّه» آمده است. معدودی از این تعداد، به صورت «إتقوا رَبّکم» یا «إتقوا اللّه الّذى خَلقکم» به کار رفته است. این تعداد فعل امر به صراحت نشان میدهد که تا چه حد رعایت تقوا اهمیت دارد، و تا چه حد انسان از تقوا غفلت میکند. از جمله این اوامر این است که میفرماید: «فَاتَّقُوا اللّهَ یأُولى الأَلبَب لَعَلَّکم تُفلِحُون»؛ (مائده / 100) پس ای خردمندان عالم! از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.
و نیز میفرماید: «اتَّقوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِه» (آل عمران / 102) از خدا بترسید، چنانچه شایسته خدا ترس بودن است.
در فرهنگ قرآن کریم، متقی کسی است که با ایمان و عمل صالح برای خود ملکهای نفسانی فراهم میسازد تا او را از آسیبهای درونی (هوای نفس) و بیرونی (شیطان) مصون دارد. (عبداللّه جوادی آملی، تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، 1378، ج 2، ص 132)
و متقین و پرهیزکاران، همان م?منانند و پرهیزکاری، از اوصاف مخصوص طبقه معینی نیست تا مانند احسان و خشوع و خلوص جزء مقامات خاصه محسوب شود، بلکه صفتی است که در تمام مراحل ایمان پس از تحقق ایمان پیدا میشود. دلیل آن هم این است که خداوند آن را به عنوان یک صفت خاص برای طبقه مخصوص از م?منان (با آن همه اختلاف درجاتی که دارند)، بیان نکرده است. (تفسیر المیزان، ج 1، ص 82)